اگر بخواهیم بدون مقدمه وارد این بحث شویم، و فرض کنیم که از تاریخ مذهبی نواحی مختلف خلیج فارس آگاهیم و بناست فعلا به موضوع اصلی مورد بحث بپردازیم، باید بگوییم تشکیل دولت صفوی در ایران، در یک بعد، ایجاد یک منطقه شیعی مهم بود که می توانست، جوامع اقلیت شیعی مناطق مختلف را، حلقه وار و به عنوان قمرهای منعطف به خود در اطرافش جمع کند. به همین دلیل، بلافاصله پس از تشکیل دولت صفوی، سیل شیعیان بود که از مناطق مختلف به سوی ایران روانه شد. در این باره، و در درجه نخست، این عالمان بودند که در اطراف این حکومت که طبعا به همدیگر هم نیاز متقابل داشتند، گرد می آمدند و حلقه وصل این نواحی در یک جغرافیای مذهبی مشترک می شدند.
«منافع مشترک مذهبی» عنوانی است که می توانست این جوامع شیعی تحت فشار را در مناطق مختلف، هم متحد کند، و هم گرد دولت صفوی گرد آورد. در این زمینه، می توان از مهاجرت علمای شیعه از عراق و لبنان و بحرین به ایران در طول حکومت صفوی یاد کرد. ممکن بود کسانی در این باره حساس باشند، و احیانا مشارکت نکنند، اما به طور کلی، حرکت غالب، همین انضمام بود. همین انضمام مذهبی بود که بر اساس اهداف مذهبی، علمی (علوم شیعی) می توانست روی سیاست و اقتصاد هم تاثیر بگذارد. جالب است بسیاری از این افراد، در دولت صفوی، به مناصب عالی دست یافتند و نسل های آنها تا سالها بلکه قرنها در ایران باقی ماندند.
مرکزیت علمی ایران در قرن یازدهم و دوازدهم، اصفهان است، اما شهرهایی چون هرات، مشهد به خاطر جاذبه زیارتی، تبریز و قزوین به دلیل سال ها پایتختی، پیش از اصفهان، شهرهایی هستند که مهاجران عالم عرب در آنها حضور داشتند. با این حال، شیراز و در کل جنوب ایران نیز به دلیل ارتباط مداوم با سواحل شمالی خلیج فارس و از آنجا با سواحل جنوبی، محل اقامت عالمان عرب مهاجر از مناطق عربی جنوب به شمال بود. در این باره به خصوص شیراز اهمیتی ویژه داشت. چون با نواحی جنوبی کاملا نزدیک بود و از قرنها بلکه هزاران سال پیش، مهاجرت های طرفینی میان نواحی مختلف بلاد فارس با نواحی جنوبی خلیج فارس وجود داشت. اکنون انگیزه و منافع مشترک مذهبی، توجیه تازه ای برای این رفت و آمدها بود.
در باره بحرین، هیچ گاه نباید این نص و عبارت صریح یاقوت حموی را از یاد ببریم که در باره «عمان» نوشته است: اکثر اهلها فی ایامنا خوارج اباضیه، لیس بها غیر هذا المذهب الا طاریء غریب، و هم لایخفون ذلک، و اهل البحرین بالقرب منهم کلهم روافض سبائیون لایکتمونه و لایتحاشون و لیس عندهم من یخالف هذا المذهب الا أن یکون غریبا. . این یعنی این که در قرن ششم و هفتم، حتی یک (اهل سنت) مگر غریب در بحرین نبوده است.
طبعا اهمیت بحرین را از لحاظ مذهبی می توان از این عبارت دریافت.
قرار گرفتن این شهرهای مهم در حاشیه سواحل خلیج فارس و اقیانوس هند، این مهاجرات را به صورت دریایی در می آورد. آن وقت، استفاده از مسیرهای دریایی از بصره تا سواحل شبه قاره، با همه بنادری که در این میانه بود، محلی برای رفت و آمد و گاه اقامت این عالمان بود. از نگاه مذهبی باید حج را هم بیفزاییم و به همین دلیل، انتقال عالمان شیعه به مکه و مدینه و از آنجا به حیدرآباد و شیراز هم در دستور کار قرار داشت. از همین مسیر است که شماری از عالمان عرب قطیف و احساء و بحرین به هند رفته و در شهرهای مختلف، از جمله حیدرآباد ساکن شدند. خط ارتباطی میان شیراز و هند که تجاری و سیاحتی بود، برای استفاده این عالمان نیز بود. ما عالمان بحرینی و مدینه ای و قطیفی را در میان بحرین، شیراز، و حیدرآباد در رفت و آمد می بینیم. تشیع حیدرآباد در آن دوره، این ارتباط را در چهارچوب همان ارتباط و پیوند مذهبی قرار می داد که پیش از این، از آن سخن گفتیم.
اصفهان در جذب مهاجران بحرینی جایگاه ویژه ای داشت به خصوص، از وقتی که جریان اخباری گری در میانه قرن یازدهم هجری تقویت شد، اصفهان برای بحرینی ها جذاب تر گردید. آنها نزد عالمان این شهر به خصوص علامه مجلسی می آمدند، اجازه حدیث می گرفتند، و خود نیز در درس و تدریس مشارکت داشتند. اصفهان در دوره صفوی، یک بعد بین المللی دارد و به طور خاص عربی دارد. از زاویه تاریخ مذهبی، شهر اصفهان این دوره، برای شیعیان عراق و قطیف و بحرین و افغانستان و هند و جزیره العرب یک مرکزیت مذهبی ویژه دارد. در واقع، اصفهان بعد از یک قرن از تأسیس دولت صفوی، رونق علمی خود را در حوزه تشیع آغاز کرد و همه را جذب خویش نمود. همزمان دارالسلطنه هم بود و بنابرین ثروت هم داشت. بنابرین هر کسی می آمد با حکومت هم ارتباط داشت. هزینه های حوزه ها را هم حکومت یا حکومتی ها از طریق موقوفه یا جز آن می پرداختند. بحرینی ها در این میان، جایگاه ویژه ای داشتند.
انتهای پیام