موضوع “دفینهجویی” و تلقی “دفینه” از میراث فرهنگی از یک سو، و سپردن مسئولیتهای تخصصی به افراد نامربوط و ناموجه و ناکارآمد از دیگر سو، ازجمله مهمترین این نقدهاست.
اینها در مجموع سبب شده تا مدیریت کنونی وزارت میراث با مدیریت سیاه دوران مشایی و بقایی تطبیق داده شود.
ما در عین اینکه در کنار منتقدان میایستیم و خواستار شفافیتِ کارگزاران میراث فرهنگی و رسیدگی عاجل به این موضوعات هستیم، بر این باوریم که همسان دانستن مدیران ارشد فعلی وزارتخانه با مشایی و بقایی درست نیست. “کراماتِ” آن یاران غار آنچنان بود که دشوار بتوان گفت وزیر کنونی و قائم مقام او به آن مدارج رسیده باشند!
با این حال، کاش وزیر محترم و قائم مقام ایشان از میدان دادن به رفتارها و انتصابهای بقاییوار پیشگیری و پرهیز کنند. کاش پیامد تصمیمهای اخیر را ببینند و بدانند چه کارهایی سبب شده نگاه جامعۀ متخصص نسبت به آنها اینقدر تند و موجب سلب اعتماد شود.
در عین حال، از همکاران منتقد نیز میپرسیم که آیا همۀ مشکلات این حوزه از مدیران ارشد کنونی است؟ مثلاً، آیا فرهنگ سازمانی یا بدنه مدیریتی یا مثلاً دانشگاه سهمی ندارد؟ آیا دانشگاه و دانشگاهیان نسبت به کارنامۀ تباه مدیری که اخیراً از پژوهشگاه برکنار شد واکنشی داشتند؟ آیا دانشگاه و همکاران و نشریاتی که برای او و امثال او مقالهسازی و کارنامهپردازی کردند و آن “محصول” را تقدیم مدیریت کشور کردند نباید ملامت شوند؟
چند روز پیش علی دارابی، معاون میراث فرهنگی، در پژوهشگاه میراث فرهنگی اعلام کرد که “امضاءهای طلایی را برکنار کرده ایم.” اشاره او اگر به مدیر مذکور بوده باشد میبایست قدردانی کرد. در عین حال، باید پرسید یکی را برکنار کردید چرا بیدرنگ دو تا منصوب کردید؟ چرا یک کارشناس ارشد عمران بی هیچ دانشی در زمینۀ میراث و باستانشناسی و موزهداری به مدیریت اداره کل موزههای کشور منصوب شده است؟
امیدواریم هرچه زودتر مسئولان وزارت میراث فرهنگی و گردشگری با رویکرد عقلایی و متناسب با جایگاه علمی و تخصصی این حوزه به رفع دغدغههای جامعۀ میراثی همت گمارند.
سر چشمه شاید گرفتن به بیل
چو پر شد نشاید گذشتن به پیل (سعدی)
انتهای پیام