دوستان می روند و از غمشان
سینه نیزار نیزه های غم است
سینه ما کجا و ماتمشان
دردشان را هزار سینه کم است
باز هم در آغاز خزان، برگی از درخت فرزانگی فرو افتاد و داغ اندوه دیگری بر دل های مردم حق شناس کرمان گذاشت. شادروان محمد صنعتی مردی که قریب هفت دهه در عرصه های گوناگون صنعتی، کارآفرینی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و نیکوکاری گام برداشت و خدمات گرانبهایی انجام داد، دیده از جهان فروبست و یاد و خاطره اش را به دلها سپرد.
محمد صنعتی، مانند بسیاری از رهروان پهنه خدمتگزاری، از دامان تنگدستی و گمنامی برخاست و این بیت را زمزمه کرد که :
مازاده نجیب کویریم کز ازل
نوشاند زندگی ز سبوی بلایمان
اما هنر صنعتی این بود که از سبوی بلا نوشید، اما از جام نیک بختی نوشاند او که با سختی ها خو گرفته بود، همواره در اندیشه راحت دیگران بود
گویی همین دیروز بود – سال ۱۳۴۳- که پس از گرفتن دیپلم و استخدام در اداره ی بهداری استان ، هر روز صبح وقتی از گوشه ی میدان باغ ملی میگذشتم نگاهم به جوان برومند و قوی هیکلی می افتاد که امورکارگاه خود را سروسامانی می دهد و دستورات لازم را برای کارگرانش صادر می کند. مدتی بعد شادروان صنعتی را در برخی محافل و مجالس آن روزها میدیدم، بین سال های ۱۳۴۷ تا ۵۱ که دور از کرمان و دانشجوی دانشگاه اصفهان بودم، خبر چندانی از او نداشتم ، اما از آن زمان که برگشتم و مسئولیت بالاتری در اداره بهداری یافتم، جلساتی را با ایشان داشتیم و بعد ها در شورای شهر و سایر فعالیت های اجتماعی. شادروان صنعتی دلبستگی خاصی به امور فرهنگی داشت، چندین مرتبه به منزل ایشان دعوت شدم، بخصوص اینکه در یک روز با دیدن آن همه آثار ارزشمند از مجله ها و یادداشت ها و کتاب ها و عکس های قدیمی و در کنار آن تعاریف شیرین ایشان از رویدادهای گوناگون آنچنان به وجد آمده بودم که گفتم آقای صنعتی تقاضا دارم این درخواست مرا بی پاسخ نگذارید بیایید این همه خاطره را یا بنویسید یا ضبط کنید که پیاده شود تا به صورت کتاب دراید و اهل پژوهش از آن بهره ببرند، ایشان پذیرفت و در کوتاه مدت آن را آماده کرد که توسط پژوهشگر خوب تاریخ مجید نیکپور ، ویرایش شد و سامان یافت و با مقدمه حقیر ، به چاپ رسید، کتابی که در کوتاه مدت کمیاب شد و صادقانه عرض می کنم که بخش عمده ای از ناگفته های تاریخ معاصر را در خود دارد.
شادروان صنعتی در مقوله های مختلف صاحب نام و اثر بود، از ورزش های گوناگون دوچرخه سواری و باستانی گرفته تا فعالیت های اجتماعی و نیک خواهانه. نقش او در تقویت اراده افضلی پور برای ساخت دانشگاه در کرمان و کمک های مالی گوناگون به نهاد ها و موسسات خیریه از جمله انجمن یاس، موسسه کمک و… مساعدت های مالی به پژوهشگرانی که امکان چاپ آثار خود را نداشتند، همه و همه از او فرزانه و خدمتگزاری ساخته بود و مورد احترام جامعه خود بود.
شادروان صنعتی، منافع عمومی را بر رضایت مقامات، ترجیح می داد و بار ها شاهد بودم که در جلسات رسمی آنگاه که طرحی از سوی برخی مسئولین ارائه می شد و بهره اجتماعی لازم را نداشت یا به نفع جامعه نبود، با شجاعت خاصی در برابر آن می ایستاد و نظر خود را به صراحت اعلام می کرد و از اینکه رنجشی پیش آید ابایی نداشت.
حاج محمد صنعتی، از جمله کسانی بود که بی هرگونه پشتوانه ، تنها در سایه همت و توکل و تلاش و خلاقیت، خود را به جایی رساند که مقبولیت اجتماعی و حرمت عمومی را از آن خود کرده و چنان زیست که زندگیش می تواند سرمشق و الگوی نسل های آینده قرار گیرد. برای آن شادروان تعالی درجات و برای خانواده و دوستدارانش صبر روز افزون آرزو می کنم و از زبان او می گویم که: بعد از وفات، تربت ما در زمین مجوی در سینه های مردم عارف مزار ماست.
انتهای پیام