حاج محمد صنعتی را از سالهای قبل و دقیقتر بگویم، از دهه ۶۰ به خوبی میشناختم و شنیده بودم قبل از انقلاب در انجمنهای متعددی عضویت داشته و از افراد مؤثر در مسایل مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی منطقه بوده است.
بعدها نظر به تحصیل در رشته تاریخ و اشتغال در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران مدیریت کرمان، بیشتر سر و کارم در عرصه مصاحبه و جمعآوری اسناد و مدارک افراد تأثیرگذار در حوزه تاریخ و فرهنگ کرمان افتاد، نام محمد صنعتی نیز در لیست افرادی بود که میبایست با ایشان مصاحبه شود. اما این کار هر نوبت به دلایلی به تأخیر افتاد، تا این در زمان تدوین کتابهای زنده یاد محمد دانشور (محله خواجه خضر، محلههای شهر کرمان، چهرههای ماندگار و شهرداری کرمان) چندین نوبت با آقای صنعتی نشست و برخاست داشتم و هر نوبت با شنیدن بخشی از خاطرات ایشان و ذکر واقعهای، ضمن پی بردن به حافظه قوی ایشان، متوجه شدم وی در تمامی رخدادها و واتفاقات چند دهه قبل نیز حضور و نقشی مؤثر داشته است.
اما متأسفانه این موضوع همچنان مجمل ماند تا این که در هنگام انتشار آخرین اثر زندهیاد محمد دانشور، موضوع مصاحبه و تدوین خاطرات آقای صنعتی را نیز پیش کشیده و خوشبختانه متوجه شدم ایشان نیز تصمیم بر همین کار دارد. هر چند انتشار کتاب شهرداری و شورای شهر کرمان آقای دانشور مقارن با درگذشت این مرد ساده و صمیمی بود، اما این رفت و آمد و نشست و برخاستها منتهی به شروع کار تحقیق و تدوین پیرامون زندگی حاج محمد صنعتی شد.
از آنجایی که آقای صنعتی علاوه بر حضور در تمامی صحنههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کرمان از ده بیست به بعد، اطلاعات وسیع تاریخی نیز داشت، بعد از چند جلسه مقدماتی بدین نتیجه رسیدیم که تدوین کتاب را تنها به زندگینامه ایشان نکنیم و بدین بهانه، به بخشی از تاریخ کرمان در دوره پهلوی نیز بپردازیم.
در نهایت کار از اواسط سال ۱۳۹۲ آغاز و بعد از بررسی انبوه اسناد، مطبوعات و مصاحبههای متعدد، کتاب «رهگذار عمر» به رشته تحریر درآمده و در سال ۱۳۹۴ منتشر گردید.
حال که پنج سال از انتشار کتابِ رهگذار عمر گذشته و مسافر آن نیز بعد از ۸۷ سال تلاش خستگیناپذیر از آخرین ایستگاه آن گذشت و به ابدیت پیوست، بد نیست به پاس سالها همنشینی مستمر با زندهیاد صنعتی و یادگیری بسیاری از نکات باریکتر از مویی که او در خشت خام میدید، به برخی از جنبههای خاص این کتاب و یا به تعبیری صحیحتر، شخصیت زندهیاد محمد صنعتی بپردازم.
ـ یکی از ویژگیهای کتاب رهگذار عمر، محتوای کلی مجموعه است. همان گونه که اشاره شد، از همان ابتدای کار، زندهیاد صنعتی هدفش از تدوین این مجموعه، برجسته نمودن خود و اقداماتش نبود. او سعی داشت در این مجموعه بخشی از اتفاقات تاریخی، اقتصادی، اجتماعی و حتی ورزشی کرمان در چند دهه قبل را بیان نماید.
ـ نکته دیگری که زنده یاد صنعتی در مجموعه رهگذار عمر به شدت در پی آن بود و همواره آن را دغدغه خود میدانست؛ روشن کردن برخی از زوایای پنهان و حتی کاملاً منحرف شده وقایع و رخدادهای چند دهه اخیر بود.
او معتقد بود به برخی از افراد در گذشته به اشتباه ستم روا شده است و برخی نیز به عمد، بیش از آنچه بوده و کردهاند، بزرگ شدهاند. البته او مشکل چندانی با شق دوم قضیه نداشت و بیشتر در پی تصحیح اشتباه نوع اول و رفع اتهام از چهرههای مظلومی داشت که به سهو و یا عمد تخریب شدهاند. از جمله او قصد داشت تا برای نسل حال حاضر و آینده روشن نماید که زدن مارک تودهای بودن به کارگران جوان کارخانه خورشید در گذشته چندان منصفانه نیست.
او با تحلیل وضعیت احزاب و مکتبهای فکری آن ایام در ایران و کرمان و یارگیری آنان، تفهیم نماید که اگر تعدادی از جوانان کرمانی در آن مقطع زمانی ناخواسته در دام حزب توده گرفتار شدند، نه از سر فکر و اندیشه و اختیار بود، بلکه کارگران جوان کارخانه خورشید که قریب به اتفاق از اقشار ضعفیف و فقیر جامعه کرمان بودند، به دلیل شور و حال جوانی و از طرفی، تبلیغات و شعارهای فریبنده حزب توده چون مساوات، برابری، عدالت و … ناخواسته این جوانان خام و پر از احساس را جذب نموده و ملعبه بازیهای سیاسی خود نمایند.
آقای صنعتی در این رابطه میگفت؛ حتی هنگامی که استالین فوت کرد و حزب توده توسط کارگران کارخانه خورشید در داخل کارخانه مراسم تجلیلی برای او برپا نمودند، قریب به اتفاق کارگران حتی اسم «رفیق استالین» را تا آن زمان نشنیده بودند. لذا در پی برپایی مراسم تجلیل از استالین توسط این جوانان، هیچ فکر و اندیشه درستی نبود.
یا وی معتقد بود، هنگامی که در سال ۱۳۲۸ و در پی ترور محمدرضا پهلوی، تعدادی از کارگران به اجبار و تحریک حزب دیگری به تلگرافخانه برده شدند تا جهت تشکیل «مجلس مؤسسان» و انتخاب جانشینی برای شاه، تلگراف را امضا کنند، اغلب کلمه « مؤسسان» را به درستی نمیتوانستند تلفظ کنند و از آن به «مؤسسات» نام میبردند، حال به راستی میتوان این کارگران را به فعالیت سیاسی متهم نمود؟!
از مسایلی که زنده یاد محمد صنعتی در کتاب رهگذار عمر به شدت به آن حساسیت داشت، چگونگی قتل سرگرد سخایی در روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود. ایشان در این کتاب سعی داشت ضمن زدودن انواع اتهامات و فسادهای اخلاقی که بعدها به سرگرد سخایی منسوب نمودند، او را سربازی فداکار محسوب نماید و از آن طرف نیز، او به شدت از متهم نمودن مردم کرمان در دست داشتن در قتل سرگرد سخایی برآشفته و با آوردن دلایلی میخواست اثبات نماید که تعدادی اندک که از سوی حزبی خاص دستور میگرفتند، مسبب کشتن سرگرد سخایی بودهاند و مردم کرمان از این اتهام مبرا هستند.
بخش قابل توجهی از صفحات کتاب رهگذار عمر به چگونگی شکلگیری طرح احداث دانشگاه کرمان و همچنین زندهیاد مهندس افضلی پور؛ بنیانگذار دانشگاه کرمان است. چرا که آقای صنعتی که آن روزگار خود در صحنه سیاسی و اجتماعی کرمان حضور داشت، همواره از اتهامات (چون بهایی بودن مهندس افضلیپور) سخن میگفت و لذا در این مجموعه تمام تلاش خود را نمود تا با ذکر علت ناراحتی برخی افراد از تأسیس دانشگاه توسط مهندس افضلیپور، از خدمات ارزنده این انسان نیک اندیش دفاع نماید.
ـ از دیگر جنبههای قابل توجه کتاب رهگذار عمر که زندهیاد صنعتی به شدت در پی تحقق آن بود، ذکر نام و خدمات تمام افرادی بود که به نحوی نقشی در آبادانی و عمران کرمان داشتهاند. ایشان در این زمینه، گاه روزها در پی آن بود تا نام مؤسس درمانگاه وابسته به سجادیه در هوتک را به خاطر آورد.
آری در خصوص ابعاد مختلف کتاب رهگذار عمر میتوان به نکات زیادی اشاره نمود که انشاءالله بعدها بدین کار خواهم پرداخت. اما آنچه مایه افسوس و تأسف بیشتر من شد، این است که زندهیاد محمد صنعتی از حدود سه سال پیش، کار تدوین کتاب ورزش کرمان را نیز شروع و به رغم کهنسالی و بیماری، با شوق و ذوقی خاص این کار تا آخرین روزهای حیات ادامه داد و تا آنجا که خبر دارم مجموعه در مراحل آخر تدوین است و امید که این کار ارزنده توسط فرزندان برومند ایشان منتشر گردد.
و در آخر و به صورت فهرستوار هشت دهه زندگی آن زندهیاد را میتوان این گونه بیان کرد:
یکشنبه هفتم آذر ۱۳۱۲ شمسی، در محله قدیمی و تاریخی خواجه خضر شهر کرمان، و در خانه ساده و محقر حاجی و فاطمه، کودکی به نام محمد متولد گردید و تنها خاطراتش از دوران خردسالی، قحطی و محرومیتهای متعدد همشهریانش در سالهای مقارن با جنگ جهانی دوم بود.
در اوان نوجوانی در تنها مجموعه صنعتی آن روزگار کرمان، یعنی کارخانهی خورشید مشغول به کار شد و به دلیل نفوذ گروههای سیاسی به ویژه حزب توده در بین کارگران جوان و مستضعف شاغل در این مجموعه و شعارهای ظاهرفریبانهی آنان مبنی بر مساوات و عدالت و غیره، او نیز اگر چندی در این مسیر رفت، اما خیلی زود از بینش سیاسی برخوردار گردید، تا جایی که در جدال نا برابر اغتشاشات طرفداران مصدق و شاه در سال ۱۳۳۲، به همراه تعدادی معدود، مرد و مردانه از سرگرد سخایی، رئیس شهربانی کرمان و تنها شهید کودتای ۲۸ مرداد کرمان ایستادند.
با تعطیلی کارخانه خورشید، او به دلیل تعلق به کارهای فنی و صنعتی، در عرصههای مختلف فعالیت نمود و خیلی زود به مدد هوش سرشار، پشتکار، ابتکارات و ریسک پذیری، نه تنها در استان کرمان، بلکه در استانهای سیستان و بلوچستان و هرمزگان نیز کارگاههای صنعتی افتتاح نمود.
شوق خدمت به مردم شهر کرمان و توسعه و عمران استان باعث شد تا به عنوان یکی از اعضای مؤثر اغلب انجمنها و شوراهای کرمان چون: انجمنهای محلی شهر کرمان، شورای هیئت مشورتی روزنامه اطلاعات، سه نوبت عضویت در انجمن شهرستان کرمان با سمتهای دبیر و ریاست انجمن، کمیته حمایت از مصرفکنندگان، اتاق اصناف، انجمن مدیریت ایران، جنبش ملی نیکوکاری، بنیادهای نیکوکاری حضرت سجاد (ع) و بنیاد فرهنگی ـ تربیتی حاج اکبر صنعتی، هیئت منصفه مطبوعات، انجمن حمایت از زندانیان، شورای آموزش و پرورش منطقهای، سازمان پیشاهنگی، سازمان خدمات اجتماعی، مجمع خیرین سلامت، جمعیت شیر و خورشید، کمیته جنگل قائم و غیره، در دفاع از حقوق حقهی مردم، با زبانی صریح و بی پروا و قلمی تند، عملکرد بسیاری از مسئولان و مدیران آن دوران کرمان را به چالش بکشاند
وی در عرصه ورزش نیز حرفهای بسیاری داشت، چه از دوران نوجوانی که در تیمهای محلات شهر بازی میکرد، تا زمانی که یکی از اعضای مؤثر تیم کلنی فوتبال کرمان محسوب میشد. یا هنگامی که در اوایل دهه سی به اتفاق زندهیاد ایرانمنش، شش روزه مسیر کرمان تا تهران را با سختی و مرارت با دوچرخه طی نمودند و چه دورانی که نه تنها در دو نوبت مدیریت کشتی استان را برعهده داشت بلکه در فدراسیون کشتی نیز از افراد مطرح و صاحب نظر محسوب میگردید.
اگر چه در دو نوبت مورد تقدیر وزیر وقت ورزش و معاون اول ریاست جمهوری به پاس تلاشها و حمایتهایش از ورزش استان کرمان گردید، اما خرسندیش بیشتر از بنیانگذاری خانهی پیشکسوتان ورزش کرمان و زودون غبار مهجوریت از روی ورزشکاران دیروز بود.
این بزرگ مرد، هم سان با تلاش و کار خستگی ناپذیر در عرصه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و ورزشی، در حوزه فرهنگ و تاریخ نیز چهرهای شاخص بود. چرا که گذشته از حمایتهای مالی جهت انتشار کتابهای متعدد و چاپ آثار نویسندگان و شعرا، خود نیز از قلمی شیوا برخوردار بود و چاپ دهها مقاله از وی و نگارش کتاب وزین ورزش کرمان خود بهترین شاهد بر این مدعا است.
آری، این نیک سیرت در سن ۸۷ سالگی و آسوده از بیش از ۷ دهه خدمات ارزشمند، به جوار قرب الهی شتافت؛ روحش شاد و یادش مانا باد.
انتهای پیام